من و خط خطی هایم

چشمانم را میبندم

تا دلم کور شود

تا زندگی فراموشم شود

 

مرا یادی کنید

آن هنگام که از مرده ها یاد میکنید

که باور کنم مرده ام

که یادم باشد مرده ام

که دلم دوباره زنده نشود

دوباره زنده واسیر نشود.

 

من درونم خسته است

کاش هیچ گاه زن زاده نمیشدم

کاش در اسارت این تن نبودم

در اسارت تن رهایی بخش

تن آزادی خواه

 

 

16/7/90

نوشته شده در دو شنبه 1 خرداد 1391برچسب:,ساعت 19:17 توسط همین سمیرا| |

خوشبختی من

همان اتاق سرد کوچکی است

که مال خودم نیست

که تنها روشنایی اش نور مهتاب است.

خوشبختی من زمانی است

میان خواب و بیداری

رویایم از آنچه که باید میبودم.

و جهنم من زمانی است

که بیدار میشوم

و میبینم.

من در آنچه که باید باشم بسیار خوشبختم

بسیار آدم خوبی هستم.

غصه هایی دارم

که دوستشان دارم

 

من درخوشبختی ام

عاشق هستم

ساز میزنم

میخندم

آزاد هستم

رها هستم

من در خوشبختی ام

هیچ گاه پیر نمی شوم

گاه در خوشبختی ام

زن نیستم

روحم تنها نیست

آزرده نیست

خسته نیست

لذتم بازیچه نیست

جسمم محکوم نیست

در خوشبختی من

هیچ کسی مثل من خوشبخت نیست

نوشته شده در دو شنبه 1 خرداد 1391برچسب:,ساعت 19:3 توسط همین سمیرا| |


Power By: LoxBlog.Com