من و خط خطی هایم
زندگی، حسرت اتفاق های گذشته و ترس اتفاق های نیامده. وما لرزان و سخت بین این دو بدون هیچ با بار گناه های کرده و نکرده. من نمی خواهم بمیرم چه اجبار وحشتناکی است وچه بی رحمانه به یغما میبرد روح را وجسم را این دو هیچ را و میسوزاند. من میترسم من بی کناهم کسی صدای فریاد مرا نخواهد شنید. ولی من جنگیدم با روحم با جسمم و میگویند خدا مهربان است. ولی من باز هم میترسم
نظرات شما عزیزان:
Power By:
LoxBlog.Com |