من و خط خطی هایم
زندگی،
حسرت اتفاق های گذشته
و ترس اتفاق های نیامده.
وما لرزان و سخت بین این دو
بدون هیچ
با بار گناه های کرده و نکرده.
من نمی خواهم بمیرم
چه اجبار وحشتناکی است
وچه بی رحمانه به یغما میبرد
روح را
وجسم را
این دو هیچ را
و میسوزاند.
من میترسم
من بی کناهم
کسی صدای فریاد مرا نخواهد شنید.
ولی من جنگیدم
با روحم
با جسمم
و میگویند خدا مهربان است.
ولی من باز هم میترسم
نظرات شما عزیزان:
نوشته شده در پنج شنبه 12 مرداد 1391برچسب:, ساعت
23:45 توسط همین سمیرا| نظر بدهيد |
Power By:
LoxBlog.Com |